نازنین فاطمهنازنین فاطمه، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 5 روز سن داره

نازنین عشق زندگی ما

برای نفس مامان

زندگی یعنی دیدن لبخند عزیزانی که دوستشان داریم. زندگی یعنی شادی های بی دلیل و خنده های از ته دل. زندگی یعنی خاطره های یواشکی که ثانیه ها لبخند را بر لبانمان جاری می سازد. زندگی یعنی صدای قهقه کودکم، یعنی دیدن طلوع هر صبح خورشید... زندگی یعنی آرامش یعنی سادگی... زندگی، یعنی چای تازه دم مادر .         ...
2 اسفند 1392

یه روز برفی

عسل مامانی اینجا 14 بهمن هست و بعد از 6 سال دوباره برف بارید.و به خاطر اینکه  هوا خیلی  سرد بود ما اولین روزی که برف بارید فقط از پنجره نگاه کردیم. . ولی فرداش که خونه ی باباجون رفتیم  مامانی روی پله ها ازت عکس گرفت. که دخترم از برف هم عکسای خوشگلی داشته باشه.     ...
18 بهمن 1392

کمی با تاخیر

البته یکمی زیادی تاخیر داشت که اونم مقصر عکاس بود. عکسای 7 ماهگی  فرشته کوچولویه نازم در آتلیه هنوز اینجا نمی تونستی بایستی برای همین مامان بهت کمک می   بقیه عکسها در ادامه مطلب           ...
1 بهمن 1392

17 ماهگی

عزیز من سلام یواش یواش دیگه داری کلی شیطون میشی.هر جا پریز برق رو میبینی سریع میری می کشی بعد کلیدلامپ و روشن و خاموش می کنی .مخصوصا خونه خودمون که مبلها کنار کلید لامپ و تو هم بالا میری و شروع می کنی به خاموش روشن کردن .و به برق می گی بر . ازت می پرسم خدا کجاست به قلبت دست میزنی. جدیدا کلمه چیه رو خیلی تکرار می کنی . کار داشته باشی پشت هم مامان میگی تقریبا یک تا 10 رو بلدی بشماری. وقتی برات غذا میارم سریع می گی مم.مخصوصا اگه گشنت باشه. جایی بخوایم بریم یا برگردیم خونه سریع سرتو چپ و راست می کنی و میگی بیم=بریم و انقدر لج می کنی که ما هم بلند میشیم.مخصوصا وقتی لباس بیرونت رو بپوشم. وقتی می خوای کسی بغلت کنه دستاتو دراز می ک...
30 دی 1392

16 ماهگی عسلم

اینجا من و تو عمو جون رفته بودیم باغ تا گل نرگس بچینیم.و تو هم کلی شیطونی کردی و گلها رو می گرفتی و دونه دونه زمین می نداختی. می خواستم از دستت بگیرم که  کلی گریه کردی که نگیرم.آخرشم تا خونه همه رو خودت آوردی ...
30 دی 1392

دختر که داشته باشی....

دختر که داشته باشی، با خود تصور می کنی پیچ و تاب شانه را در نرمی موهای طلایی اش -وقتی کمی بلند تر شوند- و کیف عالم را می بری از انعکاس تصویر خرگوشی بستنشان دختر که داشته باشی، خیال می کشاندت به بعد از ظهر گرم روز تابستانی که گوشواره های میوه ای از گیلاس های به هم چسبیده به گوش انداخته اید -همان هایی که هر که بیاویزدشان از شادی لبریز می شود و خنده ی از ته دل امانش را می برد- دختر که داشته باشی انتظار روزی را می کشی که با هم بنشینید در حیاط خانه مادربزرگ و گل های یاس سفید و زرد به رشته درآمده گرانبهاترین گردن آویز دنیا شود که بیندازیش به گردن دخترت ...
21 آبان 1392

تقدیم به زیباترین گل زندگیم نازنین فاطمه

تو آمدی و خدا خواست دخترم باشی و بهترین غزل توی دفترم باشی تو آمدی که بخندی ، خدا به من خندید و استخاره زدم ، گفت کوثرم باشی خدا کند که ببینم عروس گلهایی خدا کند که تو باغ صنوبرم باشی خدا کند که پر از عشق مادرت باشی خدا کند که پر از مهر مادرم باشی همیشه کاش که یک سمت ، مادرت باشد تو هم بخندی و در سمت دیگرم باشی تو آمدی که اگر روزگارمان بد بود تو دست کوچک باران باورم باشی بیا که روی لبت باغ یاس می رقصد بیا گلم که خدا خواست دخترم باشی تو آمدی و خدا خواست از ه...
21 آبان 1392

اندر احوالات این روزای عسل مامان

جدیدا تلوزیون رو اینجوری تماشا میکنی مجبور شدیم جلو ، بین مبلا یه پشتی بذاریم. البته ما مقصر نیستیم.مقصر شمایید.بله شما بنابه دلایل زیر: 1.نزدیک شدن بیش از اندازه به تی وی 2:برداشتن دستگاه های زیر تی وی مخصوصا فلش که به دی وی دی نصبه و تو هم عاشقشی 3: که مهمترینه،در امان ماندن لب تاب از دستت .چون بابایی مجبور شده اینجا بزاره .و تو هم تو هرشرایطی سعی می کنی که حداقل به موس دست پیدا کنی.   و اینم مدل مدرن تر. اینجا هم داری بستنی رو در پاییز امتحان می فرمایید.نوش جان .ولی فکر کنم واسه بستنی خوردن یه کم هوا سرد شده فدات بشم عزیزم   ...
26 مهر 1392